- پی زرد
- عصب
معنی پی زرد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکتشاف، کشف
تعقیب کننده، گشتن در پی چیزی
دنبال کردن تعقیب، تعقیب شخصی از لحاظ قانونی
گذرواژه
بی شعور
دردی که از رماتیسم یا نقرس در پا پیدار شود
پراندوه
بسیار زیرک و عاقل پر عقل پر شعور مقابل کم خرد
ادراک، درک کردن
بی عقل، نابخرد، بی ادراک، بی فکر، بی اندیشه
بی حس، بی رنج، بی غم
دردهایی که پس از وضع حمل در زائو پدید میاید
آنکه پی و بنیاد دیوار بندد بنایی که دربستن پیهای در رفته مهارت دارد، زنجیر و پای بند ستوران
واقف گشتن، آگاه شدن، اطلاع یافتن، راه بردن
دنبالعقباز پساز پی: اما آن ظلم که به پی آورد او در همدان بسنهء... رفت از همه سالها گذشته بود
آنکه قبلا زاده شده کسی که پیشتر متولد گردیده
درد دایم زائو قبل از تولد بچه درد ابتدایی زن باردار قبل از شدت آن و پیش از تولد فرزند
پیش بردن انجام دادن: پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم
پیر کهنسال، پیر کهن
زاده پیر پیر زاده، بهیئت پیران تولد یافته
فرد کامل، عقل کل، مرد دانا
مرد سالخورده مرد کهن سالمقابل پیر زن: موکلان... آن مردمان را دیدند که با پیرمرد گفتار میکردند
عمل پی گرد پی چیزی گشتن
سبق برد بر لشکر روم زنگ چو بر گور پی بر کشیده پلنگ. (نظامی) دنبال کرده تعقیب شده، بضربتی پی پا بریده قلم کرده: هر قدمی که نه در راه موفقیت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد خ
تعقیب کردن آن، دنبال کردن آن
پی بریده معقور (اسب و مانند آن) : خران گور گریزان تیر هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا. (سوزنی)
لگیدن چارپا از پا از پی لنگیدن، تپق اسب و غیره، قدم زدن گام نهادن رفتن: بسوی صید گاه یار پی زن حبای دیده را بر جوش می زن. (زلالی خونساری)، پی بریدن (ستوران را) اسب: ز بسکه اسب هوا را نرفته ایم از پی چو رو برو شده با خصم اسب پی زده ای
پیر کهن سال، پیر فرتوت
کنایه از سکۀ طلا، پول طلا
پی بریده، پی زده، ویژگی اسب، استر یا شتری که رگ وپی پایش را بریده باشند
مرد پیر، مرد سال خورده و کهن سال
عقل کل، فرد کامل، مرد دانا و عاقل